کورش کبیر
امپراتوري هخامنشي از آغاز تا پايان :

پس از مرگ كوروش كبير پسرش كمبوجيه كه نايب السلطنه ي بابل بودبه حكومت رسيد و تمامي هم و غم خود را مصروف فتح مصر كرد و سرانجام موفق شد در سال 525 ق.م اين سرزمين را به شاهنشاهي پارسيان منضم سا زد . پس از سه سال اقامت در مصر و لشكركشي هايي به حبشه و ليبي كمبوجيه با آگاهي از وخامت اوضاع در پارس عازم ايران شد اما در بين راه به طرز نا معلومي در گذشت . پس از آن طبق كتيبه بيستون مغي گئومات نام خود را (( برديا )) برادر كمبوجيه جا زد و ادعاي سلطنت كرد . اما حكومت او بيش از هفت ماه نپاييد و سر انجام در اوايل پاييز 522 ق.م هفت تن از اشراف پارسي او را به قتل رساندند و حكومت به داريوش اول رسيد . بلافاصله در سراسر ايران شورش هايي در گرفت و داريوش بزرگ تا سال 519 ق.م مشغول سركوب شورش ها و آرام كردن اوضاع بود . همزمان يا اندكي پس از اين كشمكش ها بود كه داريوش بزرگ كار ساختماني در دو پايتخت ديگر هخامنشي يعني شوش و تخت جمشيد را آغاز كرد .

از آن پس تا سال 512 ق.م داريوش بزرگ به سر و سامان دادن اوضاع سياسي.اداري و اقتصادي شاهنشاهي و به كشور گشايي در جنوب بالكان شمال غربي ديرلي سياه و شما غربي هند مشغول بود . داريوش بزرگ اندكي پيش از مرگ به يونان لشكر كشيد . اما اين پسر او خشايار شا بود كه تهاجم اصلي به يونان را رهبري كرد و تا آتن پيش رفت اما شكست هايي در سالاميس و پلاته موجب عقب نشيني هخامنشيان از يونان و اكتفاي آنان به سلطه بر آسياي صغير شد .

پس از ناكامي در يونان بخش عمده اي از قرن پنجم ق.م شاهد نبرد هاي پراكنده هخامنشيان و يونانيان در حوزه درياي اژه و دخالت هاي يونانيان در برپايي آشوب در ايران بود . هخامنشيان كه نبرد رو در رو با يونانيان را بي حاصل مي ديدند پس از عقد قرارداد صلح با يونانيان در سال 499 ق.م به جنگ هاي داخلي يونان دامن زدند .

در سال 404 ق.م كوروش جوان ساتراپ ( فرماندار ) غرب آسياي صغير كه به انحطاط آهسته دولت هخامنشي پي برده بود بر برادرش اردشير دوم شوريد تا پس از كسب قدرت اقتدار و نظم را احيا كند . اما چرخ سرنوشت بر خلاف منافع هخامنشيان مي چرخيد . چرا كه كوروش جوان به سال 401 ق.م در آستانه پيروزي كشته شد .

پس از دور جديدي از نبرد ها ميان هخامنشيان و يونانيان در سال 386 ق.م بار ديگر قرارداد صلحي موسوم به معاهده آنتالكيداس بين طرفين منعقد شد .

در سال 359 ق.م اردشير سوم به سلطنت رسيد . اين پادشاه تند خو اما لايق توانست در مدت زماني كوتاه تمامي سركشان را به اطاعت وادارد . مصر را كه سالها بود سر به شورش برداشته بود بار ديگر به پادشاهي منضم سازد و نظم و آرامش را به دولت بازكرداند . اما اين موفقيت ها زودگذر بودند و با مرگ وي اوضاع مجددا رو به وخامت نهاد .

در سال 339 ق.م جواني جوياي نام به نام اسكندر به سركردگي سپاهي از مقدونيان و يونانيان از مقدونيه به راه افتاد تا انتقام به آتش كشيدن و ويران كرد معابد يوناني را در 150 سال قبل از هخامنشيان بستاند . با پيروزي در نبردها و فتوحاتي كه حتي براي خود مهاجمين باور كردني نبود رشته كارها از هم گسست و بخش عمده اي از قلمرو هخامنشيان به چنگ اسكندر افتاد .

داريوش سوم آخرين پادشاه هخامنشي به اميد مقاومت و گردآوري نيرو به شرق گريخت اما در آنجا به قتل رسيد . پس از مرگ وي مقاومت هاي ناچيزي در مقابل لسكندر به عمل آمد اما كار امپراطوري هخامنشي پايان يافته بود .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: